نآمرئی

اولین زمستان قرن

شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۲۵ ب.ظ

این همون زمستونی هست ک از خیلی وقت پیش فکر بهش تن و بدنمو میلرزوند. پاییز گذشت و نیاز نبود امتحان خاصی بگذرونم اما زمستون با کلی امتحان از پیش تعیین شده و غیرمنتظره همراه هست برای من . اکثر کلاسای ترم نه تا اینجا تموم شدن و شنبه هفته بعد امتحان اسکی رو دارم که اصلا مشخص نیست چ خبره و امیدوارم به خیر بگذره. 

ی کم خسته شدم از بی برنامه بودن این دانشگاه 

از خودخواه بودن ادم هایی که خسیسن توی اشتراک گذاشتن اطلاعات 

ازهمون روز اول مشخص بود ک اینا اینجورین و با شلوغ کردن محیط میخوان ضعف و عیب هاشونو بپوشنن . دلم خیلی پره و اگه بخام غر بزنم ساعتها غر میشه ک بیفایده اس و تنها راه حل اینه که سعی کنم مسیری ک خودم فکر میکنم درسته رو برم 

باورم نمیشه بعد از رب قرن زندگی هنوزم از محیط رنگ میگیرم و حرفای ادما برام اهمیت داره و تو ذهنم حلاجی شون میکنم . درحالیکه اونا بدون اینکه من براشون مهم باشم یا اصلا من وجود داشته باشم دارن زندگی شونو میگذزونن. درسته از این ادما میشه مسیر زندگی و کلی چیز یاد گرفت ولی نه برای تایمایی ک من خودم ترافیک مغزی دارم .

نیاز دارم اون لباس با یقه ی بلند رو بپوشم تا پایان سال و حواسمو بدم ب کارام . 

باید روی خودم و کارام تمرکز کنم و ب بقیه اهمیت ندم

باید این یادم بمونه

الان هم بیشتر نمیرسم بنویسم 

  • ۰۱/۱۰/۰۳
  • نآمرئی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی