آخر قصه؟
ترم آخر
امتحانای آخر
ذهنم خیلی درگیر
خیلی سخت میتونم تمرکز کنم و درس بخونم
و همش خوابم میاد و میخوابم
خیلی بد شده ک نمیتونم خودمو جمع کنم
ای کاش بتونم همت کنم این 20 واحد اخر رو هم پاس کنم
یعنی میشه؟
- ۰ نظر
- ۲۲ دی ۰۲ ، ۱۳:۰۱
ترم آخر
امتحانای آخر
ذهنم خیلی درگیر
خیلی سخت میتونم تمرکز کنم و درس بخونم
و همش خوابم میاد و میخوابم
خیلی بد شده ک نمیتونم خودمو جمع کنم
ای کاش بتونم همت کنم این 20 واحد اخر رو هم پاس کنم
یعنی میشه؟
گر مرد رهى ز رهروان باش
در پرده سر خون نهان باش
بنگر که چگونه ره سپردند
گر مرد رهى تو آن چنان باش
خواهى که وصال دوست یابى
با دیده درآى و بى زبان باش
از بند نصیب خویش برخیز
دربند نصیب دیگران باش
در کوى قلندرى چو سیمرغ
مى باش به نام و بى نشان باش
بگذر تو ازین جهان فانى
زنده به حیات جاودان باش
در یک قدم این جهان و آن نیز
بگذار جهان و در جهان باش
منگر تو به دیده تصرف
بیرون ز دو کون این و آن باش
عطار ز مدعى بپرهیز
رو گوشه نشین و در میان باش
اخر این هفته میرسم به اون چشم اندازی که از اول ورودم به این سیستم یه اتفاق مهم بود برام بعدا برمیگردم میگم دقیقا چی بود و چی شد
الان استرس دارم و نگرانم و سعی میکنم اروم نشون بدم خودم رو
برگشتم تهران توی اتاق خودم
همون حال و هوا
به نظرم باید بیام کامل بنویسم چی شد
چون واقعا اتفاقات جالبی افتاد
امیدوارم اخرش خوب باشه و من راضی باشم.
تمام برای فعلا
این همون زمستونی هست ک از خیلی وقت پیش فکر بهش تن و بدنمو میلرزوند. پاییز گذشت و نیاز نبود امتحان خاصی بگذرونم اما زمستون با کلی امتحان از پیش تعیین شده و غیرمنتظره همراه هست برای من . اکثر کلاسای ترم نه تا اینجا تموم شدن و شنبه هفته بعد امتحان اسکی رو دارم که اصلا مشخص نیست چ خبره و امیدوارم به خیر بگذره.
ی کم خسته شدم از بی برنامه بودن این دانشگاه
از خودخواه بودن ادم هایی که خسیسن توی اشتراک گذاشتن اطلاعات
ازهمون روز اول مشخص بود ک اینا اینجورین و با شلوغ کردن محیط میخوان ضعف و عیب هاشونو بپوشنن . دلم خیلی پره و اگه بخام غر بزنم ساعتها غر میشه ک بیفایده اس و تنها راه حل اینه که سعی کنم مسیری ک خودم فکر میکنم درسته رو برم
باورم نمیشه بعد از رب قرن زندگی هنوزم از محیط رنگ میگیرم و حرفای ادما برام اهمیت داره و تو ذهنم حلاجی شون میکنم . درحالیکه اونا بدون اینکه من براشون مهم باشم یا اصلا من وجود داشته باشم دارن زندگی شونو میگذزونن. درسته از این ادما میشه مسیر زندگی و کلی چیز یاد گرفت ولی نه برای تایمایی ک من خودم ترافیک مغزی دارم .
نیاز دارم اون لباس با یقه ی بلند رو بپوشم تا پایان سال و حواسمو بدم ب کارام .
باید روی خودم و کارام تمرکز کنم و ب بقیه اهمیت ندم
باید این یادم بمونه
الان هم بیشتر نمیرسم بنویسم