نآمرئی

نیروی مقاوم+گیر نده ادامه بده

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ق.ظ
  • درسته راهی ک توش هستم خیلی سخته و خیلی مبهم
ولی همزمان همون قدر ک من دارم تلاش میکنم برم جلو ی نیرویی منو به عقب میکشونه این نیرو از خودمه چون جز من کسی اینجا نیست
حوصلم نمیگیره برا ادامه دادن و بدن دردهای مکرر این هوا گرفته هم که موکد این موضوع شده و این نیرومقاوم خیلی قویه 
ی فرض جدید به داده های قبلی اضافه میکنم زیستا رو تا بودجه بندی میخونم +بقیه درسا
ولی بازم برا تیک پارت کردن توk فک میکنم 
شاید لزومی برا انجامش نباشه اینکه داره به سرعت میگذره زمانه عمرمنه
این نشون میده تستا به جاهای سخت رسیدن 
اون قدر باید برا خودم ارزش قابل باشم ک خودمو درک کنم بدونم تا این جا راحت نیومدم از اینجا به بعد رو هم راحت نمیتونم برم
این ینی ی چیزی زبر تا مغز استخونت نه نرم و روون مثه کلمات
چرا تبدیل به ی ارزش شد برام 
چرا باید شبا خابم نبره از ترس برا انتهاش
نمیدونم چرا باید ی تیزی بشه تو چش بقیه
ی سلاح سردتر تو وجود خودم
این ادمی نیست که ما میخاستیم
ما موفق و قوی مثه ی عقاب میخاستیم
ی قدرتمند برا همه روزا
نه سرماییه لعنتی تو برف و گرفتگی زمستون
زمستونه بذا خب باشه 
هوا تاریکه خب باشه
راهت رو نشونت دادیم تاریکی دیگه معنی نداره
ی بدن لش ی روح ضربه خور 
اینا بدردت نمیخوره تو قوی باش
استفاده کن از فکرت 
همونی که باعث تفاوت توئه از بقیه
ادامه بده به تهش فکر نکن
ی مسیر ی طرفه س به آینده
هیشکی نیومده از اون طرف 
اینا فقط تو فکرته
یا فکرت تو اینا
بیخیال ته راه باش
به خودت بیا
ادامه بده ببین حواسمون بهت هست
تو سرما گرما حتی تو روزای گس
کای لعنتی برو بیرون از مغزش
کمتر براش باش مثه ترکش
بذار نفس بکشه زندگی کنه
اون ی ی آدم نیس 
بلکه ی ارتشه 
ی سیستمه 
ی جنبشه
ی هدفه
ی نوره
که چند سالیه ک تو بلوغه
برا کامل شدن 
خورشید شدن
شاید هم هات شیک شدن

کمکش کن که ادامه بده
نه مانع جلوی پاهاش!
  • نآمرئی

محدودیت

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ق.ظ

قوانین وروابط تعریف شده فقط محدودیت میاره درسته که برا ی جامعه لازمه ولی خلاقیت رو کم میکنه و همه آدما رو سعی میکنه شبیه هم کنه .همین که ادما سعی کن گروه گروه برخورد مشابهی با ی موضوعی  داشته باشن و عملکرد واونا توسط معیارهایی سنجیده بشه و همین سنجش سطح زندگی تو و امکاناتو پیشرفت وادامه زندگیتو مشخص کنه ....پس مهمه که ی گروه هم باید وجود داشته باشن که همش دنبال این ادمایی ک ب اعتبارات بالا در ی زمینه خاص رسیدن باشن که شرایط بهتر بشه براشون


بچه ها
کوچیکترین انسان ها بزرگترین یادگیری ها 
تواین محیط بزرگ میشن میبینن تجربه میکنن 
ی چیزی تو ذهنم هست که چرا پدر مادرا سعی میکنن تا سالیان سال مالک بچه هاشون باشن و همه فعالیتاشونو کنترل کنن
مگه بچه ها آدم نیستن حق زندگی ندارن ؟حق تجربه
البته ازادی مطلق هم خوب نیست 
بعضی ها که بچه های خوبین در مورد خاسته پدرمادرشون سر خم میکنن و بی مانعی میپذیرن
این همه پیروی چشم بسته نیست آیا ؟
این گرفتن حق تنوع از جامعه نیست
؟
پس تویی که رفتارات کپی پیست خانوادته تویی ک ریسک نمیکنی غرورت برا چیه

  • نآمرئی

After gym

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ق.ظ

بعدش رفتم بیرون 
هوا چقد سرد شده دوباره



23:21داریم روی ی سوال زیست برا جاندار تراژنی فک میکنیم و بحث

  • نآمرئی

گرچه ماه رمضان است بیاور جامی

شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ

لایف استایل هرکی برا دیگری غیر قابل توصیفه اونچه که در حد چندتا کلمه بیان میشه کلیشه های سادس ...توضیح دادنش خیلی سخته دقیقا تو چ مودی هستی و بعضی وقتا برا خودتم مبهمه ک الان چته دقیقن !
ولی در نهایت سادگی ساده زندگی کردن از دست دادن تایمه و بعد از مردنت تو میمونی و حسرت کارای نکرده
اون مدل فکرکردنته ک جهت میده به زندگیت حتی اطراف هم رو مدل فک کردنت تاثیردارن که تو محیطای مختلف مدل زندگی ت فرق میکنه ولی اگه ذهنت ی دیوار بلند محکم نفوذ ناپذیر داشته باشه میتونی با داده های خودت این مسئله رو ببری جلو
این ی مسئله ایه ک جواب نداره فقط راه داره ...راه حل داره 
اونم نه هر راه حلی ....ی راه حل درست 
خیلی اطلاعات زیادی ندارم چون خیلی با دنیای بیرون اینجا در ارتباط نیستم قبلا هم نبودم 
دنیا اطراف برای من مبهم یا شاید گیج کنندس اون همه صدا نیرو آدم کار فکر و هزار و هزار چیز دیگه....
هر آدم ی دنیا با مدل لباس پوشیدن هر کی ی حدسایی میشه قدش وزنش و حتی مدل خندیدنش
دنیا بیرون واقعا ترسناکه برای کشف شدن ! 
خیلی چیزا اون بیرونه که برا بهم ریختن این نامعادله سنگین خلق شدن
برا غیر قابل حل کردن این مسئله که دیگه حتی به بدیهیات هم شک کنی!
با اینکه از درون خیلی راحت تر میشه فهمید که چکار کرد ولی اون بیرون هم وسوسه عجیبی داره 
من که درد مردم رو حس نکردم پس چجور میتونم!
حس نمیکنم فقط توجیه میکنم و سعی میکنم برا خودم از طرف افراد منطقی سازی ش کنم
واقعا بقیه انسان ها حس میکنند ودرک؟!
شاید اتفاقات ساده اطراف همون زندگی واقعی باشن
یا شاید هم کلیشه هایی برای دور کردن ما از اصل
ولی مطمئن نیستم ....ی لحظه چشامو ک میبندم به این فکر میکنم اگه صد سال قبل یا حتی بعد بدنیا میومدم همه چی خیلی تغییر میکرد پس چرا اینجام شاید ی تصادف و یا اتفاق ....
این اتفاق همون چیزیه ک در آینده توجیهش میکنن اثبات ش میکنن ولی من تا اون موقع نیستم
من تا اخر دنیا نیستم که ببینم چی میشه
شاید بعضی ها بتونن یاد خودشونو زنده نگه دارن ولی ایا این کافی ست؟
و شاید روح من بمونه تا اخر و بتونه حقایق رو درک کنه ولی این روح من بدون جسمم ایا در همین وضعیت خواهد  بود همین افکار را خواهد داشت
روح من مغز هم دارد؟دهان چطور ؟!
خدا برای بندگانش کافی ست ولی مقدار من پایینه که این حد کافی و وافی رو درک نمیکنم و دور میشم ازش
کم کم دارم حافظه پاک شدم رو بازگردانی میکنم که دنبال چی بودم 
چند سال پیش وقتی داشتم داده برا حل مسئله جمع میکردم و نزدیک به رسیدن ب صورت سوال بودم
ولی گم شدم ....گمم کرد
من دنبال چرای سوال بودم
و ی دریچه امید برا حل پیدا کرده بودم
یعنی حضور آدما تو زندگی اتفاقی ن ؟
دو حالت به ذهنم میرسه یا جواب رو میدونستی 
یا خودت جواب بودی


پ.ن عنوان از حافظ

  • نآمرئی

Unusual friday english version

شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۲ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۱ دی ۹۵ ، ۱۰:۵۲
  • نآمرئی