آپدیت جدید
من از اون سالا تا الان خیلی تغییر کردم پس گفتم این درباره من رو هم تغییرش بدم
الان گمم توی دنیایی که رویای نوجوونی م نبوده و ب شدت گستردس این گستردگی برای اون جنبه من که تکراری شدن زده ش میکنه عالیه ولی از اونطرف این گسترده بودن از اهلش ب من ارائه نمیشه پس سر منشا و الان و بعد قضیه رو ندارم و ی سری حفظی کوفتی!!! ک تو uptodate بهترش هست رو تو مخم جا میدم!!!
خیلی دارم تلاش میکنم پیدا بشم و واقعا حس میکنم روح و روانم سر این ماجرا در فشاره
ارتباطاتم خیلی خیلی محدود شده
تو محیط بیرون به شدت استرس میگیرم در حدی که لرزش دستا و صدام داستان شده !!!
ی ادم وابسته به من که همیشه تصمیما و مشورتا و... با من بوده رو دارم از خودم جدا میکنم تا خودش با پای خودش و عقل و حس خودش بره جلو چون زندگی خودشه
دارم سعی میکنم به دو نفر ی دریچه جدید زندگی که همه این سالا صحبتش بود نشون بدم
دارم با حس ها کنار میام و اونارو به عنوان بخشی(یا کل! هنوز نمیدونم ) از زندگی م قبول میکنم و میخام بهشون اعتماد کنم
و هم چنان :)
(نماد لبخند روی لب و کم حرف بودنم که بیشتر گوش میدم تا حرف بزنم )
خب ی آدم در تلاش بودم و هستم